يک ماشين سر چهارراه کنار ميلان بِرگ،توقف کرد.او روي صندلي عقب ماشين دختر بچه اي را ديد که با چشم گريان کاغذي را به شيشه ی ماشين چسبانده است،احتمالاً درخواست کمک بود.ميلان،فهميد که آن دختر بچه در خطر است،اما نتوانست متن روي کاغذ را بخواند.
وقتي که ميلان،تصميم گرفت به جستجوي آن دختر برود،مي بايست راه کابوس واري را پيش مي گرفت که در نهايت به حقايق وحشتناکي منتهي مي شد: گاهي حقيقت،وحشتناک تر از آن است که بشود با آن به زندگي ادامه داد .
گاهي،نا آگاهي بزرگترين هديه ی کائنات است....
نویسندهسباستین فیتسک
مترجممهوش خرمی پور
شابک9786001826948
ناشرکتابسرای تندیس
موضوعادبیات جنایی پلیسی معمایی
ردهبندی کتابادبیات آلمان (شعر و ادبیات)
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
نوع کاغذبالکی
چاپ شده درایران
گروه سنیبزرگسال
تعداد صفحه336
وزن450 گرم