کتاب «همه فن حریف» بر خلاف ضرب المثل «همه کاره و هیچ کاره»، راویِ کارآفرینی است که از پس سالها مدیریت در کارخانهجات و ابرسازمانهای صنعتی، در بدو 40 سالگی آستین بالا زده و وارد عرصه کارآفرینی شده است. از قضا از میان تمامی گزینههای پیش رویش، بساط کارآفرینی را جایی پهن کرده که لبه تیز فناوریهای پیچیده است؛ جایی که عبور از آن همه فن حریفی را میطلبد که از برق و مکانیک و شیمی سر درآورده و آب و آتش را به معجزه فناوری رام میکند.
فناورِ کتاب «همه فن حریف» از تولید دستگاه عجیب و غریبی شروع میکند که ساختش امری محال به نظر میرسید؛ دستگاه نانو پودر فلزی! پس از آن سَری به حوزه آب زد تا با چند روش محیرالعقول بحران آب تهران و آلودگی آب تبریز و کرمان و اصفهان را رام فناوری کند؛ تا دیگر آب در دل خیلیها تکان نخورَد. آتش حوزه بعدی او بود که در آن وارد شد اما باز هم دلش آرام و قرار نگرفت و شوق جستجو کردن، یافتن و کشف کردن او را به جایی رساند که آب را در آتش جوری تزریق کرد که دودش کمتر در چشم شهرها برود.
اما این مسیر به این آسانیها نبود ... اصلا نبود. شکست، قوت شب و رزق روز کارآفرین این داستان شده بود. گاه سریال ناکامیها آنقدر طولانی میشد که جز پایانی تراژیک برای آن قابل تصور نبود. رفت و نیامد نیروهای زبده، خلف وعده کارفرما و همکار، ناشی گری در کار و کسب، تیتراژ پر تکرار آغاز و پایان هر قسمت از این داستان شده بود.
اما مهندس رخشای این داستان آنقدر از پس شکستها و ناکامیها از جا برخاست و قد راست کرد که عاقبت نه تنها کلید تهران و اصفهان و کرمان را گرفت، بلکه دروازه چین و ماچین و مجمع الجزایر اندونزی و سرزمین ژرمنها به روی او باز شد.
این کتاب داستان شکلگیری شرکت «پیامآوران نانوفناوری فردانگر» است که در حوزه تصفیه آب و پساب و بهبود احتراق فعالیت میکند . این روایت به قلم سیدمجتبی قافلهباشی، سعیدحسین رفیعی و مسعود جلیلوند به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات الگونگار پیشرفت روانه بازار نشر شده است.
نویسندهسید مجتبی قافله باشی،سعید حسین رفیعی،مسعود جلیلوند خسروی
شابکISBN:978-600-99831-5-5
ناشرالگو نگار پیشرفت
ردهبندی کتابکسب و کار (علوم اجتماعی)
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
نوع کاغذتحریر
چاپ شده درایران
گروه سنیبزرگسال
تعداد صفحه200
وزن150 گرم
سایر توضیحاتبرشی از کتاب:
«وقتی در دانشگاه یا مدرسه فوتبال بازی میکردیم مدل من این بود که وقتی از زمین بازی عکس میگرفتند من را در همه عکسها میدیدند چون عادت داشتم در همه جا بدوم. الآن هم همینطور است. همه جا میدوم و منابع مالی همینطور میآید و میرود. از اینکه کار جدید و سختی را آغاز کنم واقعا خوشحال میشوم؛ حتی اگر پولی به دست نیاورم.»
اینها را مردی میگوید که دویدنهای کودکیاش در کوچهپسکوچههای گچساران، بخشی از شخصیتش را شکل داده است. حالا شرکتی که علیرضا رخشا ده سال به پایش دویده است، به منبعی از فناوریهای حوزه تصفیه آب و بهبود احتراق تبدیل شده است.
و این را اهالی جغرافیا میدانند که گچساران را به دلیل داشتن منابع «آبی» فراوان، و نیز بزرگترین سفره «نفتی» ایران، سرزمین آب و آتش میگویند؛ که آب، سرد است و آتش، گرم. و در این سخن، مرادیست پرمعنا.