کتاب سفر بزرگ کیوان اثر محسن رضایی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

«سفر بزرگ کیوان»، «چهار دیوار» و «مرغ سفید نوک‌دراز» عنوان سه داستان خیالی این کتاب نوشته‌ی محسن رضایی است که هرکدام ماجرایی متفاوت را روایت می‌کند.
اولین داستان این کتاب «سفر بزرگ کیوان» این‌گونه آغاز شده است: کیوان از صندلی عقب ماشین گفت: «من پیش مادرجون نمی‌مونم.»، بابا و مامان کیوان حرفی نزدند. کیوان بلندتر گفت: «من تو اون خونه می‌ترسم.»، مامان گفت: «از چیِ اون خونه می‌ترسی.»، کیوان گفت: «از همه‌ی چیزاش. خیلی قدیمیه. تاریکه. شب‌هاش خیلی ترسناکه.»، بابا گفت: «البته این ‌یکی رو راست می‌گه. منم شب می‌ترسم اون‌جا تنها بمونم.»و ادامه‌‌ی ماجرا... .
این داستان تخیلی ماجرای پسر بچه‌ای به نام کیوان است که پدر و مادرش برای درمان بیماری پدرش مجبورند به خارج از کشور سفر کنند و او را نزد مادر بزرگش که در خانه قدیمی و ‌اجدادی‌شان زندگی می‌کند، می‌برند، کنجکاوی کیوان در این خانه ‌قدیمی او را وارد دنیای خیالی می‌کند، او در پستوی این خانه قدیمی متوجه حفره‌ای می‌شود که به درون آن کشیده می‌شود و ماجرای «سفر بزرگ کیوان» آغاز می‌شود.
داستان دوم کتاب سفر بزرگ کیوان با عنوان «چهار دیوار» ماجرای دختری به نام آفتاب است که پدرش فوت کرده و مادرش با عموی آفتاب ازدواج کرده است. خانه‌اشان را تازه نقاشی کرده‌اند و عمه سولماز برای این‌که آفتاب را از فضای غم و اندوه مرگ پدرش دور کند روی هریک از دیوارهای اتاق او منظره‌ای طراحی کرده است آفتاب به بیماری سرخک مبتلا می‌شود و برای این‌که مادرش - که باردار است - این بیماری را نگیرد به آفتاب اجازه نمی‌دهند از اتاقش خارج شود. یک شب آفتاب در خواب می‌بیند فردی به‌نام مهرداد از داخل یکی از منظره‌های اتاقش ظاهر می‌شود، می‌گوید از طرف پدرش آمده و او را با خود به دنیای خیالی داستان می‌برد.
«مرغ سفید نوک‌دراز» سومین داستان تخیلی این کتاب است که ماجرای پسر بچه‌ای به‌نام سهراب را روایت می‌کند که دچار لکنت زبان است و مادر بزرگش به شوخی می‌گوید باید تخم‌مرغ سفید نوک‌دراز بخوری تا زبانت باز شود، این حرف مادربزرگ فکر سهراب را به خود مشغول می‌کند تا این‌که یک شب در عالم خواب با مرغ سفید نوک‌درازی رو به‌رو و ماجرای این داستان خیالی آغاز می‌شود.