ماه که آسمان را ایستاد
شب را میان گیسوانت
به تعویق میاندازم
تا خواب را عاشقانه فریب دهم.
نمی خواستم بگویم دوستت دارم
باید زودتر از اینها
در خانهی اجارهایام به جای زندگی بازی را میباختم.
به برگشتن فکر نکن
فقط گوش کن
برای یکی از روزهای هفتهی بعد
وقت مردن گرفته ام.
دیشب تختخواب را تا کرده
توی چمدان گذاشتهام
و تمام سه شنبهها را
از تقویم خط زدم.
در را از تو قفل میکنم
با خودت کلید بیاور.
سررسید آخرین قسط مردنم را
گذاشتهام لای کتاب شعری
که هنوز چاپ نکردهام
تا همسایهها صدای مردنم را نشنوند.
نمی خواستم بگویم دوستت دارم.
هنوز از یاد نبردهام
وقتی خرمای موهایت
طعم تلخ قهوه را
در دهانم به سخره میگرفت
و دستهایت را سرد در دست هایم.
نمی خواستم بگویم دوستت دارم
اما نتوانستم
چرا که شب را میان گیسوانت برای همیشه مردم.
لطفأ کمی دیرتر بیا
میخواهم به دیوار تکیه دهم
و سرم را روی شانه هایم بگذارم
میخواهم همه چیز را از یاد ببرم
میخواهم سیر بمیرم.
نویسندهرضا شریعتی
شابک9786227473988
ناشرنامه مهر
موضوعمجموعه شعر سپید
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
تعداد صفحه98