گنیا متعلق به خانوادهای متشکل از هفت فرزند بود. پدر او فردی بدرفتار بود و به طور مرتب فرزندان و مادر آنها را شلاق میزد، تا این که روزی توسط فردی که از او کینه داشت خنجر خورد و کشته شد. بعد از آن گنیا و سانمی از مادر و خانوادهشان حمایت کردند.
یک روز، مادر گنیا به خانه بازنگشت و از این رو سانمی به جستجوی او رفت. بچهها در خانه تنها بودند و صدای در شنید شد. چهار تا از خوار و برادران با وجود اعتراض گنیا به سمت در رفتند. قبل از این که گنیا بتواند واکنشی داشته باشد، در بریده شد و بلافاصله پس از آن بچهها برش خوردند. گنیا از این حمله وحشتزده و درمانده بود و فکر میکرد که یک گرگ به خانه حمله کرده است. قبل از این موجود حاضر در خانه به هگنیا حمله کند، سانمی مداخله کرد و با ضربهای آن موجود را از پنجرهی خانه به بیرون پرت کرد و به گنیا دستور داد تا فرار کند.
گنیا با وجود این که خوار و برادرانش را غرق در خون دیده بود و میدانست که دیگر آنها کشته شدند، اما قادر به حضم این موضوع نبود و برای نجات آنها به دنبال دکتر رفت. او در بیرون از خانه، سانمی را ایستاده بالای جسد مادرش یافت. گنیا که سردرگم و وحشتزده بود به سانمی برچسب قتل مادرش را زد، و بدن مادرش را در آغوش گرفت. با طلوع آفتاب جسم مادر گنیا و سانمی خاکستر شد.
بعدها گنیا متوجه اشتباهش شد و تصمیم گرفت به شیطان کشها بپیوندد و رابطهی خود با برادرش را درست کند. اگرچه او استعدادی در سبکهای تنفس نداشت اما پی برد که قادر به خوردن شیطانها و گرفتن توانایی آنها است. او توسط گیومی هیمجیما، هاشیرای سنگ کشف شد. با وجود این که گنیا نمیتوانست از سبکها تنفس استفاده کند اما گیومی او را تبدیل به یک تسوگوکو تبدیل نکرد بلکه همچنان تصمیم به تمرین او داشت. گنیا در مقطعی با سانمی روبرو شد و سعی کرد از او عذرخواهی کند اما سانمی او را رد کرد و گفت که هیچ برادری ندارد. بعد از این ماجرا گنیا تصمیم گرفت تبدیل به یک هاشیرا شود تا رابطهاش با برادرش را ترمیم کند.
ارتفاع7 سانتیمتر
طول4 سانتیمتر
عرض2 سانتیمتر
وزن40 گرم
جنسپیویسی
نوع اسباب بازیفیگور
اقلام همراهپایه نگهدارنده